يك روز بعد از مراسم تشييع ليست مهمان هاى شب هفت را نوشتند؛ اكثراً آنهايى كه در مراسم تشييع و غسالخانه حضور داشتند يكى دو روز بعد كه كارت ها چاپ شد و اسم ها را روى پاكت ها وارد مى كردند يكيشان را مرگ دعوت گرفته بود ,و مرگ آن درخت تناور بود,و باران برای تنم مرگ بود ...ادامه مطلب
يك هفته همه بودند. با هم ميخوابيديم، با هم بيدار مى شديم. با هم صبحانه، ناهار، شام. كاش اين مرخصى ها را وقتي بود مى گرفتيم. كاش وقتى بود دورش جمع مى شديم. اصلا شايد سرطان مى ديد كه زياديم و جرأت نمى كرد يكيمان را ببرد. آن وقت ديگر لازم نبود جلوى خنده هاى اتفاقيمان را هم بگيريم. , ...ادامه مطلب
پتروس يك داستان است.. يك افسانه سد كه سوراخ شد دير يا زود فرو مى ريزد. يك سوراخ دو مى شود. دو، سه و سه، چهار. از جايى به بعد دست كم مى آورى از يك جايى به بعد كم مى آورى , ...ادامه مطلب