يك هفته همه بودند. با هم ميخوابيديم، با هم بيدار مى شديم. با هم صبحانه، ناهار، شام.
كاش اين مرخصى ها را وقتي بود مى گرفتيم. كاش وقتى بود دورش جمع مى شديم. اصلا شايد سرطان مى ديد كه زياديم و جرأت
نمى كرد يكيمان را ببرد. آن وقت ديگر لازم نبود جلوى خنده هاى اتفاقيمان را هم بگيريم.
تمام حرف من اینست......
برچسب : نویسنده : 2booferoshandelb بازدید : 74